نمی دونم در چه مقطعی داری درس می خونی دبیرستان؟ پیش دانشگاهی؟ کنکور؟ دانشگاه؟ ...
نمی دونم چه مدته که خودارضایی رو شروع کردی نمی دونم شدت اعتیادت چقدره... از روزی که به این لعنتی دچار شدی مثه سابق نمی تونی درس بخونی حواست پرته تمرکز نداری حافظه ات ضعیف شده نسبت به همه چی بی تفاوت شدی و نفر اول بودن دیگه برات مهم نیست همه ازت جلو زدن...
خیلی از دوستانی که میان اینجا نظر میزارن کنکوری هستن و سه چهار ماه دیگه باید کنکور بدن...
کنکور یکی از مهم ترین آزمون های زندگیه که سرنوشت و آینده ی یه جوون رو رقم می زنه...برای کنکور باید با همه ی وجود درس خوند و خوب هم خوند ...باید زیاد بخونی و بفهمی چی داری می خونی...می دونم خودارضایی ضعیفت کرده ولی با وجود این هم می تونی به هدفت برسی و کنکور و خودارضایی رو با هم شکست بدی...
من هم مثه تو سه سال پیش کنکور دادم با کم ترین امکانات و در سخت ترین شرایط و با وجود اعتیاد به خودارضایی...مطمئن باش تک تک لحظاتی رو که داری تجربه می کنی من هم تجربه کردم راهی رو که داری میری من قبلا رفتم...
می دونم استرس داری با خودت می گی اگه نتونم چی؟؟ اگه نرسم درسا رو تموم کنم چی؟؟
چند روز رو بکوب می خونی و همه چی خوبه ولی همین که خودارضایی می کنی انگیزه ات از بین می ره از خودت بدت میاد تا دوباره به خودت بیای و خودتو جمع و جور کنی یکی دو روز گذشته این اعتیاد لعنتی علاوه بر اینکه ذهن اراده و روحیه تو ضعیف می کنه وقتتو هم تلف می کنه... وقتی که بقیه از ساعت به ساعتش استفاده می کنن...
درسته که اعتیاد به خودارضایی آفت درس خوندنه دشمن پیشرفت تحصیلیه ولی نباید اعتیاد به خودارضایی رو بهانه کنی و تلاش نکنی...من خودم با وجود اعتیاد شدید به این عمل تونستم به هدفم برسم و پزشکی قبول بشم...خیلی بهم فشار اومد خیلی درد کشیدم عذاب وجدان و افسردگی حاصل از خودارضایی ،استرس و فشارکنکور به همراه مشکلات دیگه ای که نمی شه راجع بهشون حرف زد سد راه من بود ولی من کوتاه نیومدم و گفتم من این حرفا حالیم نیست تا روز آخر بکوب می خونم هرچی شد، شد روز موعود فرا رسید و رفتم کنکور دادم تستای اول ریاضی رو بدجوری پیچونده بودن من هم که خودمو ریاضی دان می دونستم ول کن سئوالا نبودم به خودم اومدم دیدم واسه 35 سئوال شیمی 25 دیقه وقت دارم!!!!فقط تونستم سئوالاتی رو که محاسباتی نبودن جواب بدم...استوکیومتری رو المپیادی کار کرده بودم ولی چون وقت کم بود نتونستم به سوالاش پاسخ بدم .
وقت تموم شد و پاسخ نامه ها رو از ما گرفتن و من هنوز منگ بودم که چرا وقت کم آوردم؟؟ ...اومدم خونه دلگیر و ناراحت بودم دعا کردم و گفتم خدایا من گناهکار و روسیاهم ولی تو هم بخشنده و بزرگی می دونی که کوتاهی نکردم و برای کنکور کم نذاشتم خودت یه جوری هوای ما رو داشته باش...چند هفته دیگه جواب کنکور اومد رتبه ام سه رقمی شده بود ....
شب تاریک و سنگستان و مو مست قدح از دست من افتاد و نشکست
نگه دارنده اش نکو نگه داشت وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
من نه کلاسی رفتم و نه به اون صورت کتابی خریدم اکثر کتابای تست رو از این و اون گرفته بودم...کلاس هم نرفتم و آزمون ها رو هم به صورت بورسیه ثبت نام کردم...به عبارتی موفقیت من به خاطر تسلیم نشدن در برابر مشکلات و کمک خدا بود...
اومدم دانشگاه از اون قیف سر بالایی که می گفتن هیچ خبری نبود همه مثه چی داشتن درس می خوندن الا من...تمرکز نداشتم درسا خیلی سنگین بودن...حس می کردم خوندن درسای رشته پزشکی از توان من خارجه...اعتیاد به خودارضایی ذهن و اراده ی منو بیش از پیش ضعیف کرده بود...گذشته از اینها افسردگی مزمن گرفته بودم و حال و حوصله ی انجام هیچ کاری رو نداشتم سر کلاس فقط برای حاضری زدن می رفتم قیافه ی استاد رو نگاه می کردم که داره واسه خودش یه چیزایی می گه نمی تونستم تمرکز کنم کوییزهایی رو که اساتید می گرفتن سفید تحویل می دادم..همه برای یادگیری و مطالعه شور و شوق داشتن الا من...
امتحانات میان ترم رو همه زیگزاگی می زدم گاهی اوقات هم فقط گزینه ی ج.
به امتحانات پایان ترم رسیدیم درسا همه جمع شده بودن و من هم مثه سابق حال و حوصله و صد البته اراده ی درس خوندن رو نداشتم...گاهی اوقات که به اصرار دوستم می رفتم سالن مطالعه چند صفحه رو نگاه می کردم و فکر می کردم درس رو فهمیدم ولی همین که برمی گشتم اون صفحات رو نگاه کنم انگار اصلا در عمرم این مطالب به گوشم نخورده بودن مغزم پوک شده بود...می دونید یکی از عوارض افسردگی کاهش حافظه و اختلال در یادگیریه...ما مشروط شدیم و کلی واحد رو هم افتادیم ترم های بعد هم به همین منوال پیش می رفت واحد پشت واحد می افتادم نمی تونستم پاسشون کنم...به خودم اومدم دیدم ای داد بیداد از هم ترمی های خودم دو ترم عقب افتادم...از جام پا شدم و گفتم باید تغییر کنم درس خوندن رو شروع کردم یکی دو ماه اول خیلی سخت بود بازده ام خیلی پایین بود هر چیزی رو که می خوندم فراموش می کردم ولی بعدش بهتر شد مبارزه باخودارضایی اراده و توانم رو زیاد کرده بودچون واحدهایی که گرفته بودم از کلاسای مختلف بود امتحان بعضی از درسا افتاده بود توو یه روز و مجبور بودم شبا رو تا خود صبح بیدار بمونم بهم فشار زیادی اومد...یادمه در طول سه شبانه روز پشت سر هم یعنی 72 ساعت فقط چهار ساعت و نیم خوابیدم..بدنم یاری نمی کرد ولی روحیه ام خستگی ناپذیر بود خودم هم کف کرده بودم که این منم یا دارم خواب می بینم مبارزه با خودارضایی اراده ی منو پولادین کرده بود...همه می گفتن یکی دو درس رو بذار واسه ترم بعد و بقیه درسا رو بخون ولی من کوتاه نیومدم و تا لحظه آخر جنگیدم امتحانات پایان ترم حتی یه واحد هم نیفتادم و معدلم هم بالای 16 شد...چند تا از درسا رو نمره اول کلاس شدم...یکی از اساتید جلوی همه ازم تقدیر کرد...این ترم آخرین فرصت برای نجات از این افت تحصیلیه اگه نتونم جمعش کنم اخراجم...
هیچ چی نمی تونه جلوی درس خوندن منو بگیره من از این خواب ترسناک بیدار شدم و باید به بقیه ثابت کنم عقب افتادگی من به خاطر مشکلات بوده و نه ناتوانی...
بعد از 9 سال دربه دری و شکست می خوام از این قفس تنگ و تاریک بیام بیرون و نفس کشیدن و زندگی کردن رو باز هم تجربه کنم...
من دارم این لعنتی رو برای همیشه فراموش می کنم من دارم به زندگی برمی گردم وقت برای جبران همه چی هست...برای موفقیت در کنکور باید تا می تونی کم تر خودارضایی کنی(اگه بتونی کلا ترکش کنی که فوق العاده ست) ...بیشتر از سه ماه قرصت داری سه ماه فرصت خیلی خوبیه خیلیا به این موقع که می رسن ناامید می شن و روحیه شونو از دست می دن...اگه روحیه تو حفظ کنی و تا روز آخر به تلاشت ادامه بدی به نتیجه می رسی...هر چی می ری جلوتر استرس و ترس بیشتر می شه به جایی می رسی که فکر می کنی خوندن دیگه فایده ای نداره اگه توقف کنی و ناامید بشی که کارت تمومه ولی اگه نترسی و تا روز آخر ادامه بدی به اندازه ی زحمتت نتیجه می گیری...
می دونم مشکل داری رسیدن به موفقیت بدون وجود مشکل ارزشی نداره...چند ماه دیگه که نتیجه ی کنکور اعلام بشه دوست و فامیل ازت می پرسن رتبه ات چند شد نمی پرسن رتبه ات چند شد و مشکل داشتی یا نه؟؟؟
هیچ بهونه ای قابل قبول نیست...
فرصت باقی مونده فرصت خوبیه قرار نیست که همه ی درسا رو تموم کنی..من خودم فقط زیست شیمی معارف و ادبیات رو کامل خوندم..بقیه درسا رو هدفمند خوندم...
منبع : http://noestemna.mihanblog.com